محمد سجاد حقیری

هدف اصلی ما همه گیر شدن اطلاعات است

هدف اصلی ما همه گیر شدن اطلاعات است

محمد سجاد حقیری

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست،
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود،
صحنه پیوسته بجاست،
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

خلاصه و نقدی بر کتاب رهایی از دانستگی 


نوشته: کریشنا مورتی 

ترجمه: مرسده لسانی 



کتاب رهایی از دانستگی کتابی است با مضمون فلسفی که انسان وتمام دانسته ها و متعلقات و ایدئولوژی ها و باورهایش را به چالش می کشد و در نهایت اگر خواننده بتواند ارتباط موثری با آن برقرار سازد وارد مرحله ایی جدید از زندگی خود می شود که از این طریق می تواند زندگی واقعی را با تمام وجودش لمس کند و هدف از آفرینش بشرکه همان رسیدن و یکی شدن با ذات اقدس خداوند است را دریابد. 


((به گفته استاد گرانقدرم جناب آقای افشین هوشنگی این کتاب معجزه قرن است)) 


از آنجاییکه مطالب این کتاب بسیار فلسفی بوده ودرک مفاهیم و معانی آن ممکن است برای بعضی از خوانندگان ثقیل باشد بر آن شدم که مطالب آن را به زبان ساده تر در اختیار علاقمندان به یافتن مسیر حقیقی زندگی قرار دهم. 

متن ذیل خلاصه و نقدی بر این کتاب ارزشمند است که  زندگی مرا دگرگون کرد. 




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۳
محمد سجاد حقیری

کائنات شما را ...

مجازات نمیکند

برکت هم نمیبخشد

کنترل هم نمیکند....


کائنات تنها به آن ارتعاشى که از جانب شما ارسال میشود پاسخ میدهد. شاد بیاندیشى, شادمانى نصیبت میشود، منفى بیاندیشى،

آنچه نصیبت میشود منفی است،


هر سیگنالی که از تو به بیرون ارسال شود..

مثل بازگشت صدا به سویت باز میگردد


رنـج نباید تو را غمگین کند،

این همان جایی است که اغلب مردم اشتباه میکنند...

رنج قرار است تو را هوشیار تر کند، 

چون انسانها زمانی هوشیارتر میشوند که زخمی شوند،

رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند.


رنجت را تنها تحمل نکن،

رنجت را درک کن،

این فرصتی است براى بیداری، 

وقتی آگاه شوی بیچارگی ات تمام میشود...


اگر که به جاى محبتی که به کسی کردید از او بی مهری دیده اید،

مأیوس نشوید،

چون برگشت آن محبت را از شخص دیگری،

در زمان دیگری،

در رابطه با موضوع دیگری

خواهید گرفت.



شک نکنید!

این قانون کائنات است....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۴
محمد سجاد حقیری

نشریه سازمان مک کنزی که یکی از بزرگترین شرکتهای مشاوره در جهان است، در یکی از شماره های اخیر خود، مقاله ای تحت عنوان «استعاره هایی برای زندگی» منتشر کرد و کوشید دیدگاه انسانهای موفق در نقاط مختلف جهان را به شکل استعاره ای ساده و قابل فهم، طبقه بندی کند.


در این مقاله، گزارش شد که دو مدل ذهنی قالب در جهان وجود دارد. مدل ذهنی «شکارچی» و مدل ذهنی «کشاورز».


کسانی که در جاده موفقیت مانند یک شکارچی زندگی و حرکت میکنند، تمام لحظات زندگی خود را در پی «شکار» میگردند. همه چیز از دیدگاه آنان یا فرصت است یا تهدید. هر صدای نجوایی، هر درخشش نوری، هر مسیر تاریکی، میتواند در آنها امید یا ترس ایجاد کند.


شاید شکارچی بودن بد نباشد. شکارچی توانمند میداند که شب هنگام، شکار در دست به خانه بازخواهد گشت. بر در و دیوار خانه خود، پوست شکارها و شاخ گوزنها و دندان گرازها را نصب میکند و هر شب، در اندیشه شکار فردا میخوابد.


سختی زندگی شکارچی در این است که هر موجود زنده ای را یا شکار میداند یا شکارچی. اگر آن را شکار ببیند، تا دست یافتن بر آن و به چنگ کشیدن آن، آرامش را تجربه نخواهد کرد و اگر دیگری را شکارچی ببیند، سختی رقابت، طعم شیرین شکار را تلخ خواهد کرد.


این شکارچیان را در محیط کسب و کار دیده اید؟ تمام روز در پی تلاش و موفقیت و رشد و پیشرفت و پول. و دیوارهای اتاقشان پوشیده از مدارک و تقدیرنامه ها و نشانها.


هستند کسانی که در جاده موفقیت، مانند یک کشاورز زندگی میکنند. بذری میکارند و آرام مینشینند. میدانند روزی این بذر به میوه تبدیل خواهد شد. تا آن روز در انتظار میمانند. شاید هر از گاهی، آبی بر مزرعه بپاشند و خاک را سیراب کنند. شاید گاهی دستی بر سر و روی نهالها بکشند. اما هر چه باشد، آرامتر از شکارچی زندگی میکنند.


مردی را میشناختم که به آرامی و بی تنش کار میکرد. هر روز مثل روزهای قبل. او میگفت میدانم که وقتی بیست سال تجربه داشته باشم، میتوانم به تدریج کسب و کار جدیدی برای خودم آغاز کنم.


این مرد را بیشتر کشاورز میدانیم تا شکارچی. عموم مردم در یکی از این دو قفس ذهنی گرفتار میشوند. گروه نخست آنچنان دلمشغول رشد و موفقیت میشوند که ابعاد دیگر زندگی را فراموش میکنند و گروه دوم، آنچنان به جستجوی آرامش بر میخیزند که شیرینی تنش و تکاپو را به فراموشی می سپارند.


شاید راه سوم، الگوی ذهنی «ماهیگیر» باشد. آرامش و سکوت و لذت و انتظار برای فرصت. زمانی که فرصتی دست داد با سرعت و انرژی برای در اختیار گرفتن آن بکوشیم و دوباره در انتظار و آرامش بنشینیم.


موفقیت در زندگی، نه با آرامش مطلق به دست می آید نه با کوشش جانفرسا. موفقیت ترکیب مناسبی از این دو است. شما چه هستید؟ کشاورز؟ شکارچی؟ یا ماهیگیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۳
محمد سجاد حقیری

اثر زیگارنیک چیست؟


مغز انسان تکالیف ناقص ،ناکامل وگنگ را در مقایسه با تکالیف کامل و شفاف ، به مدت طولانی تری به خاطر می سپارد، .چرا که سعی میکند با فکر کردن به آنها رفع ابهام کند و به یک رضایت درونی برسد.


هرچع بهم ریختگی و کارهای ناتمام در اطرافمان بیشتر باشد تمرکز کمتر خواهد بود. به همین دلیل به داوطلبان کنکور وآزمونها پیشنهاد میشود از تماشای سریال های تلویزیونی دوری کنند چرا که وقتی ادامه سریال به قسمت آینده موکول میشود مغز تا مدتهای طولانی خود را درگیر پیش بینی سرنوشت سریال میکند.

هرکار ناتمام تمرکز وعملکرد ما رابه شدت کاهش میدهد.


راهکار:

1. سعی کنید کارهای ناتمام را اولویت بندی کنید وروی کاغذ بنویسید و تک تک به آنها بپردازید تا پرونده شان بسته شده و ازذهن خارج شوند.خواهید دید ذهن چقدر خالی تر میشود

2. از باز کردن همزمان چندین کار اصلی و فرعی بپرهیزید پرداختن موازی به چند فعالیت بهره وری مغز شما را کاهش میدهد

3.اتاق خانه، محل کار و هر محیطی که قرار میگیرید را مرتب و منظم کنید 

4. شفاف حرف بزنید و از دام افرادی که گنگ و با کنایه صحبت میکنند بپرهیزید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۶
محمد سجاد حقیری

احمد شاملو🔻

بیا گاهی به خودت دروغ بگو...

چند دروغ ساده

مثل من خوبم...

آرامم، خوشحالم...

بیا گاهی اشتباه کن اشتباه بنویس...

خواهر، خواستن، خواهش را بدون " واو " بنویس!

ترس را با هر " ط/ت " که دوست داشتی بنویس!

و ببین که آب از آب تکان نمی خورد!

که زندگی راه خودش را می رود!

که چرخ زندگی با اشتباه تو نمی ایستد...

اصلا بیا گاهی خودت را به کوچه علی چپ بزن!

توی کوچه علی چپ قدم بزن!

راه برو سوت بزن!

نگو یکبار باختم تعطیل!

دیگر بازی نمی کنم!

زندگی با این باختن ها...

این افتادن ها

زمین خوردن هاست که زندگی می شود!

خطر کن بی پروا

سر چیزهای بزرگ زندگی!

کارت، اعتبارت، جانت حتی، این همه احتیاط که چه؟

که خط نیفتد روی شیشهء دلت!

بیا یک بار بی هدف، بی نقشه، بی قطب نما راه بیفت، بی توشه حتی، برو بباز!

نترس، بازی کن، آن قدر تا چیزی برای باختن نماند!

تا از دست دادن عادت شود و باختن پالایش روح...

باور کن زمین خوردن جزیی از زندگیست!

بازی کن...!!!

گر نگهدار من آن است که من میدانم.....

شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۶
محمد سجاد حقیری