یافتن معنا ((دکتر فرانکل))
یافتن معنا
حال چگونه می توانیم معنایی بیابیم؟ فرانکل در باب سه رهیافت گسترده بحث میکند. رهیافت نخست، یافتن معناست از طریق ارزش های تجربی (experiential Values)، یعنی تجربه کردن چیزی یا کسی که آن را ارزشمند میدانیم. این رهیافت مشتمل بر حالات اوجگیری [/تجارب اوج] (Peak-experiences) یا تجارب زیباییشناختی است که مزلو به طرح آنها پرداخت، از قبیل: مشاهده اثر هنری گرانسنگی یا مشاهده شگفتیهای طبیعت. مهم ترین نمونه ارزش های تجربی، عشقی است که ما به انسانهای دیگر میورزیم. از رهگذر این عشق ورزی میتوانیم به معشوق خود این توانایی را بدهیم که معنای زندگیاش را وسعت ببخشد و ما هم با عملی از این دست میتوانیم معنای مختص به خودمان را وسعت بدهیم. فرانکل میگوید: عشق «هدف نهایی و برترین هدفی است که بشر میتواند آرزو بکند» (1963، ص 59-58). او خاطرنشان میکند که در جامعه مدرن، بسیاری کسان عمل جنسی را با عشق خلط میکنند. وی میگوید: عمل جنسی بدون عشق چیزی بیش از استمنا نیست و شریک جنسی چیزی نیست جز ابزاری که برای غایتی مورد استفاه قرار میگیرد. عمل جنسی فقط هنگامی کاملاً لذت بخش است که نمود جسمانی عشق باشد. عشق شناخت منحصربهفرد بودن دیگری به مثابه فرد است؛ فهمی شهودی از توانایی کامل انسانهای دیگر. فرانکل بر این باور است که این شناخت تنها در بطن یک رابطه تکهمسری میسّر میشود. مادام که همسران جانشینشدنی باشند؛ همچنان شیء باقی میمانند.
دومین شیوه یافتن معنا از طریق ارزشهای خلّاقانه (creative Values)، یا به تعبیر او، از طریق «انجام دادن کار» است. این همان ایده وجودی سنتی است که شخص از طریق درگیرشدن در برنامهها و نقشههایش، یا به تعبیر بهتر، در برنامه زندگی خودش به معنا میرسد. این شیوه مشتمل بر خلاقیّتی است که در هنر، موسیقی، نویسندگی، اختراع و غیره، مشاهده میشود. فرانکل خلاقیّت را (همچون عشق) کارکرد ناخودآگاه معنوی، یعنی وجدان، میداند. خردگریز بودن تولید هنری به همان شهودی ماننده است که به ما امکان میدهد تا خیر و نیکی را بشناسیم. وی نمونهای جالب در اختیار ما مینهد: ما مورد ویولونیستی را میشناسیم که همواره تلاش میکند حتی الامکان آگاهانه بنوازد. از به دوش انداختن ویولونش تا جزئیات پیش پا افتاده، او میخواهد هر چیزی را آگاهانه انجام دهد و با تمرکز نفس کامل اجرا کند. این به شکست هنری کامل میانجامد. درمان باید به بیمار اعتمادش به ناخودآگاه را برگرداند، از این طریق که موجب شود او دریابد که ناخودآگاهش چه میزان بیشتر از خود آگاهش موسیقایی است (1975، ص 38). سومین شیوه یافتن معنا، شیوهای است که غیر از فرانکل معدود افرادی از آن سخن گفتهاند: ارزشهای نگرشی (attitudinal Values). ارزشهای نگرشی مشتملاند بر فضایلی چون شفقّت، شجاعت، شوخ طبعی و غیره. اما مشهورترین نمونهای که فرانکل میآورد، عبارت است از یافتن معنا از طریق رنج بردن. وی مثالی میزند درباره یکی از مراجعانش؛ دکتری که همسرش فوت کرده است. او شدیداً سوگوار همسرش بود. فرانکل از وی میپرسد: «اگر تو اول مرده بودی همسرت چه وضعی داشت؟ دکتر پاسخ داد که برای او به نحو غیر باوری دشوار میبود. سپس، فرانکل خاطر نشان میکند که بدان سبب که ابتدا او [همسر دکتر] مرده است، وی از آن رنج معاف شده است؛ اما اکنون او باید با زنده ماندن و سوگواری برای همسرش بهای آن را بپردازد. به دیگر سخن، سوگواری بهایی است که ما برای عشق میپردازیم. برای این دکتر، این اندیشه به مرگ همسر و درد خودش معنا داد که به نوبه خود اجازه داد تا او با آن سر کند. رنج او چیزی بیشتر شد: با معنا می توان رنج را با متانت تاب آورد. فرانکل متذکر میشود که اشخاص به شدّت بیمار، اغلب فرصتی برای تحمل شجاعانه رنج ندارند و بدینسان مانع از بروز نوعی وقار و متانت در خود میشوند. میگوییم خوشحال باش، خوشبین باش. آنها غالباً در خیال درد و ناخشنودی خود وادار به احساس شرم میشوند. فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا میگوید: «هر چیزی را میتوان از انسان گرفت؛ اما یک چیز را نه: آخرین آزادیهای انسان برای برگزیدن نگرش خود در هر شرایطی؛ آزادی انتخاب راه خویش را» (1963، ص 104)